سلام . وقتتون بخیر...حدود 4 سال پیش با یه اقایی دوست شدم تو این چهارسال اتفاقات مختلفی افتاد و چند بار رابطه داشتیم.سال پیش اون اقا اومد خواستگاری و پدرم بدلیل شغلش که باید میرفت جنوب قبول نکرد. و حتی چندبار بعدی هم که اومدن نتونستن پدرمو راضی کنند. تا اینکه تهران به کار دیگه ای مشغول شدن و نیاز به جنوب رفتن هم نداره. ایشون مهندس نفت هستن. من چندین بار خواستم ارتباطمونو قطع کنم ولی ایشون نذاشتن و گفتن من تورو مثل همسر خودم میدونم و اگر اشتباهی شده باید جبران کنیم. قراره فردا شب برای بار چندم بیان خواستگاری البته پدرم هم کمی راضی شدن... اما من میترسم ازین ازدواج. از طرفی برای اینده که باهم بودنمون باعث دلسردیش نشه و از طرفی میدونم ازدواج کردن با شخص دیگری باعث میشه به اون هم خیانت کرده باشم... نظر شما چیه؟ من باید چیکار کنم؟
ممنونم